توسعۀ کمی و کیفی فعالیت های پژوهشی در جوامع دانش بنیان و توسعه یافته و درحال توسعه روندی دائمی و مستمر شده و تنوع در روش های پژوهشی نیازمند رویکرد جدیدی به روش ها و مدل های تحقیقاتی است. استفاده از روش های کیفی در کنار روش های کمی و آمیخته، درجهت تسریع تحقق هدف های پژوهشی و ارائۀ تصویری کامل تر و درکی عمیق تر از پدیده های مورد مطالعه، جنبشی نوین در عرصۀ پژوهشه های علمی به شمار می رود و پژوهشگران می توانند از آن بهره گیرند. تحقیقات بین المللی نشان می دهد که روش های کیفی در دهه های گذشته گسترش یافته و امروزه نیز بر محبوبیت آنها افزوده شده است و در تمامی رشته های اجتماعی و مدیریت به کار می رود. توجه روزافزون به روش های کیفی و گسترش استفاده از آنها نه تنها مستلزم آشنایی با این روش شناسی و چگونگی طراحی و اجرای آن است، بلکه نیازمند آشنایی با رویه های تحلیلی این روش ها و استفاده از آنها نیز هست.
گاهي محقق به جاي پرسيدن سـؤالاتي مانند: مردم به چه فكر مي كنند يا مـثلاً اگـر فلان كار انجام شود، چه اتفاقي خواهد افتـاد مي خواهد نگـاه عميقـي بـه يـك شـخص بـا موقعيت ويژه بيندازد، يعني محقق اين سؤال را ميپ رسد كه مردم چگونه عمل مي كنند يـا اتفاقات چگونه انجام مي گيرد. براي دسـتيابي بــه پاســخ چنــين ســؤالاتي، محققــين از روش هـايي اسـتفاده مـي كننـد كـه بـه آنهـا تحقيق كيفي گفته مي شود.
اصطلاح تحقيق كيفي به چنـدين روش جمع آوري داده ها از قبيل تحقيـق ميـداني ، 2 مشاهده يا مشاركت و مصاحبه هاي عميـق اشاره دارد. تفاوت هاي قابل ملاحظـه اي بـين اين راهبردهاي تحقيقي وجود دارد، اما همه آنها بر "نزديـك شـدن بـه داده هـا" تأكيـد دارند. و بر اين مفهوم استوارند كـه «تجربـه» بهترين راه براي درك رفتار اجتماعي است.
مــشاهده بــا مــشاركت، مــصاحبه عميــق، مشاركت كامل در فعاليت مورد تحقيق، كـار میدانی و ... به محقـق اجـازه مي دهد تـا اطلاعـات دسـت اول را در مـورد جهان اجتماعي مورد بررسي بـه دسـت آورد. روش شناسي كيفي به محقق اجازه مي دهد تا بــه داده هــا نزديــك شــود و از آن طريــق جنبـه هـاي تحليلـي و مفهـومي خـود را از داده هـا بـه دسـت آورد.بـه جـاي اينكـه تكنيك هاي کمی انعطـافناپـذير تعيين شده استفاده كند كه جهـان اجتمـاعي را بـه صـورت تعـاريف عمليـاتي كـه خـود محقق ساخته است، در آورد. نزديك شدن به داده ها به معناي تعامـل بـا مـردم مـورد مطالعـه، يـادگيري فرهنـگ، عقايد، ارزش ها، الگوهاي رفتاري و زبان آنها و تــلاش بــراي درك احــساس، انگيــزه هــا و هيجانــات آنهاســت، محقــق كيفــي رفتــار اجتمـاعي را درك مـي كنـد، چـون او ادراك شخص، تعبير او از واقعيت و چگونگي ارتباط آنها با رفتارش را كشف مي كند و با قرار دادن خود بـه جـاي شـخص ديگـر بـه ايـن درك مي رسد.
اجزای یک تحقیق کیفی به شکل ذیل می باشد:
- نقشه اجرایی(افراد مورد مطالعه، انتخاب محل، طول مطالعه، متغیرهای احتمالی)
- سوالات تحقیق(سوالات)
- جمع آوری اطلاعات(مصاحبه، مشاهده، جمع آوری، اسناد)
- تحلیل و تفسیر داده ها (کاهش داده ها، سازماندهی داده ها، بررسی فرضیه ها و تئوری ها، تو
عمده تر ین روش های تحقیق کیفی عبارتند از :
مطالعات موردی، مردم نگاری، پدیدارشناسی، روش تفسیری، نظریۀ زمینه ای، بیوگرافی، اتوبیوگرافی، تاریخی ، تاریخچه های زندگی، روش اسنادی، تحلیل محتوا، تحلیل مکالمه، تاریخ شفاهی، روش روایتی، روش گفتمانی، روش گفتمان انتقادی
انواع داده های کیفی عبارتند از:
1. مشاهده ای (مشاهده های مستقیم، آزاد یا مشارکتی و یادداشت برداری از آنها)
2. مصاحبه ای (متون مصاحبه ای ضبط شده یا یادداشت برداری شده از طریق مکالمه با مطلعان یا اجرای گروه کانونی)
3. اسناد و مدارک ( تاریخچه های زندگی، خاطره ها، روزنامه ها و مجله ها، نامه ها، داستان ها و روایات منقول، اسناد و مدارک اداری، گزارش های علمی پژوهشی )
4 . مواد ضبطی و تصویری (تصاویر، فیلم ها، پیام ها، داده های دیجیتالی و الکترونیک، کروکی ها و...)
از ابزار مورداستفاده در تحلیل کیفی می توان به نرم افزارهای روش تحقیق کیفی اشاره کرد. یکی از رویه های جدید در تحلیل کیفی به کارگیری نرم افزارهای کامپیوتری همچون مکس کیودی ای، ان ویوو، اطلس تی در تحلیل داده های کیفی است که ممکن است در آینده هم به قابلیتهای نرمافزارها افزوده شود و هم کاربرد آنها فراگیرتر شود.
روش زمینه ای یا داده بنیاد یا گراندد تئوری (Grounded Theory)
همانطور که بیان شد یکی از روش های تحقیق کیفی روش زمینه ای یا داده بنیاد یا گراندد تئوری (Grounded Theory) می باشد. تئوری دادهبنیاد یا نظریه مبنایی یا تئوری برخاسته از دادهها یا تئوری بنیادی یک روش تحقیقی عام، استقرایی و تفسیری است که توسط بارنی گلیزر و انسلم استراوس به وجود آمد.
این روش تحقیقی برآمده از سنتهای علوم اجتماعی در دانشگاههای کلمبیا و شیکاگو طی اوایل نیمه دوم سده بیستم است. دوران پیدایی و برآمدن این روش تحقیق، زمانه نقد اثباتگرایی و مابعد اثباتگرایی است. دورانی که عقلانیت انتقادی در برابر عقلانیت ابزاری اهمیت یافته است.
داده در این تحلیل به مثابۀ نظریه ای مکنون است. نظریۀ زمینه ای را ابتدا بارنی گلیزر و آنزلم استراوس در سال 1967 ابداع کردند که در کتاب مشهور آنها به نام کشف نظریۀ زمین های منتشر شد. این روش تحلیل برای نظریه پردازی در حوزه هایی بکار برده می شود که با رویه های کمی اثباتی دشوار است. هدف از این نوع تحلیل پررنگ کردن رویکرد استقرایی در پژوهش است؛ زیرا در پی نظریه پردازی از طریق داده های جمع آوریشده است، نه از طریق بررسی ادبیات پژوهش و سپس آزمون نظریۀ تدوین شده. بعدها نظریه پردازان این شیوه خط فکری خود را تغییر دادند و امروزه سه رهیافت غالب در تحلیل نظریۀ زمینه ای قابل تمیز و شناسایی است. : رهیافت نظام مند که با استراوس و کوربین (2007) شناخته می شود، رهیافت ظاهرشونده که مربوط به گلیزر (1988) است و رهیافت ساخت گرایانه که چارمز از آن حمایت می کند.
بنابر نظر گلیزر، داده های مورداستفاده در نظریۀ زمینه ای باید به صورت عینی و تجربی باشند، بدین معنی که محقق شخصا بصورت عینی و تجربی درگیر عملیات گردآوری اطلاعات باشد. نظریۀ زمینه ای مسئله محور است و مبتنی بر ارتباط دادن مراحل و گام هایی است که به ایجاد ساختار نظری یک مسئله کمک می کنند. نظریۀ زمینه ای در میدان پژوهش تنظیم می شود و داده های حاصل از مشاهده و مصاحبه را به کار می گیرد. ماهیت استقرایی این نظریه به ویژه باعث خلاقیت و آزادی عمل محقق می شود و فرایند پژوهش را بسیار انعطاف پذیر می سازد. نظریۀ زمینه ای مسئله محور است و مبتنی بر ارتباط دادن مراحل و گام هایی است که به ایجاد ساختار نظری یک مسئله کمک می کنند.
در فرایند ساخت نظریۀ زمینه ای، مطابق نظر استراوس و کوربین که متداول تر از رهیافت های دیگر نیز هست، داده های گردآوری شده به مفاهیم کدگذاری شده تبدیل و در سه مرحلۀ کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی یا انتخابی به هم متصل می شوند.
از نظر استراوس و کوربین ، نظریۀ زمینه ای رویه ای برای مفهوم بندی داده ها (کدگذاری باز)، مقوله بندی و ارتباط دادن بین مقولات )کدگذاری محوری(، ساخت «داستان» که مقوله ها را به یکدیگر مرتبط می سازد(کدگذاری انتخابی)و پایان بخشیدن به آن با مجموعه ای گفتمانی از قضایای نظری(مدل پارادایمی) است.در این شیوه، محقق ابتدا با بررسی داده ها و طبقه بندی آنها در قالب داده های متنی و مشاهده ای و نیز با ارجاع به سؤال یا تحقیق تحلیل را آغاز می کند. سپس مراحل کدگذاری را به تفکیک سؤال یا سوال ها تحقیق شروع می کند.
در مرحلۀ اول یا کدگذاری باز، محقق به بررسی متون )دست نوشته ها، یادداشت ها و اسناد( برای دریافت مفاهیم مکنون در اطلاعات می پردازد. محقق، با استفاده از رهیافت مقایسه های ثابت، می کوشد تا مفاهیم را اشباع سازد. وی به دنبال مواردی می گردد که مفاهیم را بازنمایی کند و تا زمانیکه اطلاعات جدیدی پیدا نشود این کار را ادامه می دهد. این مفاهیم شامل زیر مقولات یا مفاهیمی است که آنها را ذخایر می نامند. این ذخایر نمایانگر رویکردهای متعدد دربارۀ زیر مقولات است. به علاوه، این ذخایر دارای ابعادند؛ یعنی روی یک پیوستار قرار دارند. در این مرحله تقلیل داده ها صورت می گیرد. کدبندی باز ممکن است سطربه سطر باشد که به هریک از سطرها یا جملات مفهوم یا کدی الصاق می شود. این کد یا مفهوم باید حداکثر فضای مفهومی و معنایی آنها را پر کند. در این مرحله تمام اطلاعات کدبندی می شوند. در هر مرحله از تولید کد، محقق می تواند برای هر کد اولیه شرحوارۀ مختصری بنویسد و در ساخت مقولات عمده از آن استفاده کند. در فرایند کدگذاری باز، محقق باید بر اساس حساسیت نظری مفاهیمی را دنبال کند که در فرایند تحلیل ارزش بازنمایی و تحلیلی بیشتری دارند. مفاهیم برگرفته از این طریق را نمونه گیری نظری می خوانند. در این نوع نمونه گیری، محقق هم در میدان مطالعه و هم در فرایند کدبندی داده ها (مرحلۀ کدگذاری باز و نیز مرحلۀ کدگذاری محوری) از مفاهیم، معانی و رویدادها نمونه گیری می کند. این فرایند تا زمان اشباع داده ها ادامه می یابد (داده جدیدی یافت نشد و مفاهیم تکرار شدند)
حال وارد مرحله دوم یا کدبندی محوری می شوییم. وقتی مجموعه ای از مفاهیم (کدها)اولیه استخراج شد، مفاهیم مشترک بر اساس مقایسه های ثابت (تشابهات و تفاوت ها) در قالب مقوله های عمده دسته بندی می شوند. این فرایند را کدگذاری محوری می نامند.
سپس مقولات عمده بر اساس ابعاد شرایطی، تعاملی/ فرایندی و پیامدی دسته بندی و در یک خط داستان به یکدیگر مرتبط می شوند و به نگارش درمی آیند. خط داستان باید مقولات عمده را به صورت منطقی و تحلیلی به دنبال هم و فهرست وار توضیح دهد و ارتباطی یکسویه و سپس دوسویه بین آنها برقرار کند. این فرایند به تنظیم تحلیلی و منطقی داده ها کمک می کند و زمینه را برای کدگذاری گزینشی و استخراج مقولۀ هسته فراهم می سازد. بعد از اتمام خط داستان، مقولۀ محوری یا هسته و یا پدیدۀ محوری استخراج می شود. در این مرحله، محقق شرایطی را که بر این پدیدۀ مرکزی تأثیر می گذارد، راهبردهای عنوان شده در این پدیده، بستر و شرایط متداخل کنندهای که این شرایط را شکل می دهند، و پیامدهای انجام دادن این راهبردها را در قالب الگوی معنایی سه بعدی ترسیم می کند. این مرحله را کدگذاری گزینشی می نامند. در این مرحله، محقق یک پارادایم کدبندی یا مدل نظری ارائه می دهد که روابط متقابل این مقولات محوری را به صورت تصویری نشان می دهد.
در مدل اشترواس و کوربین یک مدل پارادایمی وجود دارد. مدل پارادایمی (Paradigmatic model) نشاندهنده عوامل علی، مداخلهگر و زمینهای پدیده محوری و راهبردهای لازم برای دستیابی به پیامدها است. درکدگذاریباز، تحلیلگر به پدیدآوردن مقولهها و ویژگیهای آنها میپردازد و سپس میکوشد تا مشخص کند که چگونه مقولهها در طول بعدهای تعیینشده تغییر میکنند. در کدگذاریمحوری، مقولهها بهطور نظاممند بهبودیافته و با زیرمقولهها پیوند داده میشوند. در مرحله سوم از کدگذاری، کدگذاری گزینشی و ارائه مدل پارادایمی پژوهش میباشد. هدف از این مرحله برقراری رابطه بین طبقههای تولید شده در مرحله کدگذاری باز است. ارتباط سایر طبقهها با طبقه محوری در پنج عنوان میتواند تحقق داشته باشد که عبارتند از شرایط علی، مقوله محوری، راهبردها و اقدامات، شرایط زمینهای و پیامدها.

مقوله اصلی یک صورت ذهنی از پدیدهای که اساس فرآیند است.منظور از شرایط علّی، رویدادها و اتفاقاتی است که بر این پدیده تأثیر گذاشته و منجر به بروز آن میشوند. شرایط مداخلهگر، شرایط وسیع و عامی همچون فرهنگ، فضا و غیره است که به عنوان تسهیلگر یا محدودکننده راهبردها عمل میکند.شرایط زمینهای، شرایطی است که راهبردها و اقدامات تحت آن، به اداره پدیده میپردازند. راهبردها منظور همان استراتژی یا برنامه فراگیری است که سبب میشود پدیده محوری به پیامدهای مورد نظر منتهی شود. پیامدها همان نتایج یا خروجیهای حاصل از کاربرد راهبردها هستند.
رهیافت سوم، که مربوط به ساخت گرایانۀ چارمز است، بیان می دارد که نظریه کشف نمی شود بلکه ساخته می شود. درواقع، بررسی نظریۀ زمینه ای با رویکرد تفسیری صورت گرفته و پرتره ای تفسیری از دنیای موردمطالعه ارائه میدهد نه تصویر آن را. در این رویکرد، مشارکت محقق و مشارکت کننده در ارائۀ نظریه مهم است. به عبارت دیگر، نظریه پردازی به معنی ساخت خلاصه ای از ادراکات دربارۀ جهان است که برای این کار تعاریف چندگانه از پدیده جست وجو می شود. چارمز به دنبال ظهور نظریه یا کشف آن نیست؛ به زعم او نظریه کار مشترکی از محقق و مشارکت کننده است و تمرکز بر معانی ای اسناد می دهند. به زعم رهیافت چارمز داده هاواقعیت صرف نیستند، بلکه سازه اند. توجه ویژه به زبان و کنش افراد (تشریح احساسات افراد) و بررسی وقوع تجربه و شکلگیری ساختارها مهم است و معمولا در قالب استفاده از گروه های کانونی و مصاحبۀ فردی صورت می گیرد.
شایان ذکر است، به جز سه رویکرد اشاره شده پیرامون تحلیل نظریۀ زمینه ای، دو رویکرد جدید دیگر نیز وجود دارد. یکی مربوط به رهیافت موقعیت گرا (2005) و دیگری رهیافت چندزمینه ای (2010 ) است. رهیافت موقعیت گرا تحت عنوان تحلیل موقعیتی مطرح می شود، این رویکرد تلفیق نظریه زمینه ای با جهان بینی فرانوگرایی است. درواقع، ارائۀ روش های نوآورانه برای نگاشت موقعیتی و تحلیل داده های روایتی، گفتمانی و بصری با هدف بازآفرینی نظریۀ زمینه ای با رویکردی نو صورت می گیرد و بر بخش ها، موقعیت ها و تعارضات تأ کید دارد. از طرف دیگر رهیافت چند زمینه ای غالباً دیالکتیکی است و داده های تجربی و نظریه ها منابع دانش شناخته می شوند. سه فرایند زمینه یابی این رهیافت عبارت است از زمینه یابی تجربی: داده های تجربی (ترجیحاً از طریق رویکرد استقرائی)؛ زمینه یابی نظری استفاده از نظریه های پیشین (نظریه هایی که به خوبی برای پدیده نظریه سازی شده انتخاب شده اند) و زمینه یابی درونی ایجاد تناسب صریح در درون نظریه (میان عناصر موجود در نظریه)
در پایان می توان گفت ویژگی های مشترک خانواده پنج تایی نظریه زمینه ای عبارت است از:
- فرایند تکراری گردآوری و تحلیل همزمان داده ها؛
-توسعه نظریه/ مدل؛
- مقایسه مستمر داده ها در طول تحقیق؛
- خلق کدها و مقوله ها از داده ها به جای فرضیه های پیشین؛
- نمونه گیری نظری برای تولید نظریه، نه معرف بودن؛
یادداشت برداری برای بررسی مقوله ها و روابط بین آنها؛
- تأخیر در استفاده از ادبیات تا پایان تحلیل ها.
خلاصه و مثال
در گفتار بالا بصورت علمی نظریه ها و روش ها و انواع نظریه های زمینه ای را بررسی نمودیم حالا به زبان ساده و بطور خلاصه توضیحات بالا با ذکر یک مثال ارایه می شود:
الف - ما در نظریه زمینه ای با یک موضوع رو به رو هستیم(ازدواج سفید).
ب - در مرحله دوم افراد مورد مطالعه، انتخاب محل، طول مطالعه، متغیرهای احتمالی تعیین می شود(کسانی که ازدواج سفید کرده اند، خشونت خانگی، هم خانگی، بارداری و ....)
پ- سوالات پژوهش مطرح می شود( سوالات تحقیق از بطن مشاهده مصاحبه مطرح می گردد: 0چگونه با هم خانه تان آشنا شدید؟ مخارج تان چگونه تامین می شود؟ خانواده تان مطالع هستند؟ ازدواج شرعی برایتان اهمیت دارد؟ )
ت- گردآوری داده ها (مصاحبه و سوالات انجام شده روی کاغذ آورده می شود).
ث- تعیین نمونه و رسیدن به اشباع نظری (زمانی که مصاحبه ها و جواب ها در باره ازدواج سفید حالت تکراری گرفت به اشباع نظری رسیده ام).
ج) شروع کدگذاری های باز، محوری- انتخابی ( در کدگذاری باز، مصاحبه ها مکتوب زوج های که تجربه ازدواج سفید داشته اند به جملات معنی دار و گزاره های اصلی تقسیم بندی می شود در مرحله کدگذاری محور ی جملات با بار معنای مشابه کد بندی می شود مثلا عدم اعتقاد به خدا، عدم اعتقاد به ازدواج شرعی با کد عدم پایبندی دینداری کد می خورد- در نهایت کد های محوری و طبقات مختلف بعد از رسیدن به اشباع نظری تحت یک مقوله مرکزی و هسته ای بیان می گردد مثلا فردکرایی در ازدواج سفید)
با کدگذاری انتخابی، همه کدها و طبقات خود را تحت لوای یک طبقه اصلی به هم متصل می کنید. این مقوله هسته، تز اصلی و مرکزی تحقیق شما را نشان می دهد و ایده اصلی پشت نظریه شما است. این مقوله اصلی می تواند یک دسته بندی موجود باشد که قبلاً به دست آورده اید، یا می تواند یک طبقه جدید باشد که از تمام یافته های موجود تاکنون بدست آورده اید. این مقوله هسته ، مبنایی برای نظریه پایه جدید شما خواهد بود.
در انتها چند لینک مقالات که بصورت گراندد تئوری به مباحث مهم اجتماعی پرداخته اند معرفی می گردد:
- آزادارمکی، تقی، شریفی ساعی، محمدحسین، ایثاری، مریم، و طالبی، سحر. (1391). هم خانگی, پیدایش شکل های جدید خانواده در تهران. جامعه پژوهی فرهنگی، 3(1)، 43-77. SID. https://sid.ir/paper/241203/fa
- داناییفرد, حسن, & امامی, سید مجتبی. (1386). استراتژیهای پژوهش کیفی: تأملی بر نظریهپردازی دادهبنیاد. اندیشه مدیریت راهبردی (اندیشه مدیریت), 1(2), 69-97. doi: 10.30497/smt.2007.104
- زارعی متین, حسن, طاهری, فاطمه, دانائی فر, حسن, & اخوان علوی, حسین. (1392). کاوش فرایند بهروزی ذهنی در کارکنان سازمانهای دولتی استان قم با استفاده از نظریۀ داده بنیاد. مدیریت در دانشگاه اسلامی, 2(6), 211-244.