مبانی نظری ریسک پذیری شرکت

انتخاب ریسک یکی از مهم­ترین تصمیمات مربوط به سیاست­های سرمایه­گذاری شرکت است. شرکت­ها باید در پروژه­های سرمایه­گذاری با ارزش فعلی خالص مورد انتظار مثبت مشارکت کنند تا ارزش شرکت و ثروت سهامداران را به حداکثر برسانند (ژانگ[1] و همکاران، 2021).

ریسک­پذیری نقش مهمی در بهبود شور و شوق نوآوری شرکت و تسریع انباشت سرمایه دارد و رشد اقتصادی پایدار به تمایل شرکت‌ها برای ریسک‌پذیری در تعقیب فرصت‌های سرمایه‌گذاری سودآور بستگی دارد. مطالعات شواهد گسترده ای از عوامل ریسک پذیری شرکتی ارائه می دهد. با این حال، سیاست‌های ریسک‌پذیری شرکتی نیز منعکس‌کننده ویژگی‌های رشد صنعت و محیط رقابت بازار است. ساختار صنعت، وقف عوامل تولید، قیمت‌های نسبی و سیاست‌های صنعتی مرتبط تأثیر قابل‌توجهی بر فرصت‌های سود شرکت و همچنین بقای شرکت دارند و بنابراین بر رفتار و تصمیم‌گیری شرکت، از جمله سیاست‌های ریسک‌پذیری تأثیر می‌گذارند. سرمایه­گذاری رقابتی شرکت­ها و رفتار رقابتی یکی از نقاط داغ در زمینه تئوری سازمان صنعتی و تحقیقات تجربی است. بنابراین، تجزیه و تحلیل سیاست‌های ریسک‌پذیری شرکت‌ها نیز باید بر روی نیروهای سطح صنعت متمرکز شود (دانبار[2] و همکاران، 2020؛ گافمن[3] و همکاران، 2020؛ هاک-دوپگن[4] و همکاران، 2021).

با توجه به اهمیت مدیریت ریسک موثر، تعداد فزاینده­ای از مطالعات در حال بررسی عوامل تعیین کننده فعالیت­های ریسک­پذیر شرکت هستند. ریسک‌پذیری شرکت‌ها تحت تأثیر عوامل بسیاری قرار می‌گیرد. اولین گروه از این عوامل عبارتنداز: ویژگی‌های مدیریتی فردی مانند جنسیت (فاچیو[5] و همکاران، 2016)، مذهب (جیانگ[6] و همکاران، 2015) و اعتماد بیش از حد (آدام[7] و همکاران، 2015)، ترجیح ریسک‌پذیری شخصی مدیران عامل (کین و مک کئون[8]، 2016) و قرار گرفتن در معرض حوادث مرگبار در اوایل زندگی (برنیل[9] و همکاران، 2017). دومین عامل تأثیر ویژگی­های سطح شرکت است. مدیران ممکن است ریسک­گریزی را برای پیگیری منافع خصوصی انتخاب کنند و سازوکارهای جبران خسارت و جابجایی مناسب ممکن است به نوبه خود ریسک پذیری مدیران را تقویت کند. مطالعات نشان می­دهد که بسیاری از عوامل دیگر حاکمیت شرکتی - به عنوان مثال، اصلاح حاکمیت شرکتی، تنوع سهامداران بزرگ، مالکان دولتی و خارجی، مالکیت مدیرعامل، ساختار مالکیت، حقوق طلبکار و ویژگی های هیئت مدیره - با ریسک­پذیری شرکت مرتبط هستند (دونگ[10] و همکاران، 2014؛ کویرالا[11] و همکاران، 2020).

 


[1] . Zhang

[2] . Dunbar

[3] . Gofman

[4] . Hock-Doepgen

[5] . Faccio

[6] . Jiang

[7] . Adam

[8] . Cain & Mckeon

[9] . Bernile

[10] . Dong

[11] . Koirala