مبانی نظری احساسات سرمایه گذار

با ظهور ادبیات مالی-رفتاری، فرض عقلائی بودن سرمایه­گذاران و اعتقاد به کارایی بازار سرمایه در تئوری مالی استاندارد مورد انتقاد قرار گرفته است. سرمایه­گذارانی که در معاملات بازار سرمایه رفتار عقلائی ندارند، تحت تاثیر احساسات تصمیمات نادرستی اتخاذ می­نمایند. تصمیم­گیری احساسی سرمایه­گذاران در بازار سرمایه منجر به انحراف قیمت سهام از ارزش­های بنیادی می­گردد. از طرفی دیگر تصمیمات احساسی سرمایه­گذاران، بر تصمیمات مدیریت شرکت به ویژه تصمیمات اتخاذ شده درباره سرمایه­گذاری­های شرکت اثرگذار است. طرفداران مالی رفتاری استدلال می­کنند که منطق و عقلانیت سرمایه­گذاران محدود شده است و عوامل روان­شناختی و عاطفی در فرآیند تصمیم­گیری تاثیرگذار هستند. نظریه­های مالی رفتاری، احساسات عمومی سرمایه­گذاران از سطح خوش­بینی و بدبینی نسبت به بازار را به عنوان منبع فرعی ریسک سیستماتیک درنظر می­گیرند (کریلار و آکایا[1]، 2016).

به طور خلاصه، این احساسات به عنوان احساسات سرمایه­گذار تعریف می­شوند و استدلال می­شود که تغییرات غیرقابل پیش­بینی در احساسات ممکن است بر قیمت سهام تاثیر بگذارد. احساسات سرمایه­گذار به عنوان سطوح کلی احساسات خوش­بینی و بدبینی سرمایه­گذاران تعریف می­شود و نظریه­های مالی رفتاری احساس سرمایه­گذار را منبع اضافی از ریسک سیستماتیک می­دانند (کریلار و آکا، 2016)؛ بنابراین احساسات سرمایه­گذار و تاثیر آن بر بازده بازار در بازارهای مختلفی بررسی شده است درحالی که مطالعات محدودی در زمینه رابطه علی وجود دارد. دراین راستا، هدف اصلی مطالعه آن­ها این است که با در نظر گرفتن شکست­های ساختاری با استفاده از مقیاس­های احساسی مختلف سرمایه­گذار، رابطه علی بین شاخص بازده مازاد سهام و احساسات سرمایه­گذار را تجزیه وتحلیل نمایند. برخلاف مطالعات قبلی، احساسات سرمایه­گذار با ایجاد یک شاخص متشکل از تخفیف صندوق سرمایه­گذاری مشترک با سرمایه محدود، جریان نقدی صندوق سرمایه­گذاری مشترک، سهم اوراق بهادار به مجموع سهام صندوق سرمایه­گذاری مشترک، سهم بازخرید اوراق بهادار در صندوق سرمایه­گذاری مشترک و نسبت گردش مالی به صورت ماهانه بین جولای 1997 و نوامبر 2018 محاسبه شد (افی کاگلار[2] و همکاران، 2021).

 


[1] . Kıyılar & Akkaya

[2] . Efe Caglar