نوآوری مدل کسبوکار یک سیستم کلنگر از فعالیتها است که در یک شبکه ارزش با چندین طرف تعبیه شده است که برای ایجاد و جذب ارزش طراحی شده است (زوت و آمیت، 2013). برای محققان استراتژی، تحقیقات مدل کسبوکار مفروضات نظریههای سنتی خلق و جذب ارزش را با در نظر گرفتن خلق و جذب ارزش در چند سویه (مثلاً تولیدکنندگان، مشتریان و سایر اعضای اکوسیستمهای خلق ارزش آنها) به چالش میکشد (ماسا[1] و همکاران، 2017). یک مدل کسب و کار با هدف ایجاد ارزش برای سهامداران متعدد، سیستمی است که همه سهامداران را در یک اکوسیستم تجاری به هم متصل می کند و منابع آنها را ترکیب میکند. محتوا، ساختار و حاکمیت یک سیستم فعالیت به عنوان سه عنصر اساسی یک مدل کسب و کار در نظر گرفته میشود. محتوا به انتخاب فعالیتهایی که باید انجام شود اشاره دارد. ساختار توصیف میکند که چگونه این فعالیتها و در چه ترتیبی به هم متصل میشوند و حاکمیت به این اشاره دارد که چه کسی (ذینفعان) این فعالیتها را انجام میدهد. به عنوان فرآیندی برای اختراع مجدد مدلهای کسبوکار موجود، نوآوری مدل کسب و کار شامل جستجوی راههای جدید برای ایجاد و جذب ارزش برای سهامداران با تغییر سیستم ایجاد ارزش و جذب فعالیت است (بونکن و فردریچ[2]، 2016) و میتوان با تغییر و پیکربندی مجدد یک یا ترکیبی از عناصر اساسی یک مدل کسب و کار در اکوسیستم کسب و کار، مانند افزودن فعالیتهای جدید (محتوا)، پیوند دادن فعالیتها به روشهای جدید (ساختار)، یا تغییر یک یا چند ذینفع که این فعالیتها را انجام میدهند به آن دست یافت. وجود مدل کسب وکار نوآورانه با طراحی و اجرای روشهای کاملا متفاوت برای کسب مزیت رقابتی و موفقیت کسب وکارها حائز اهمیت است. گام مقدماتی طراحی مدل کسب وکار نوآورانه، شناسایی پیشرانههای مدل کسب وکار نوآورانه است. علیرغم تلاش محققان برای شناسایی پیشرانههای مذکور در پژوهشهای پیشین، این کار تاکنون به صورت هماهنگ و منسجم انجام نشده است (لیندر و ویلیاندر[3]، 2017). به عبارت دیگر، آثار موجود در مورد پیشرانههای مدل کسب وکار نوآورانه بسیار پراکنده هستند. یکی از دلایل پراکندگی آن است که در اغلب پژوهشها به پیشرانههای این مدل (ازجمله فعالیتها، شبکهایسازی و همکاری، عوامل محیطی و ویژگیهای سازمانی و ..) به صورت جداگانه پرداخته شده است و دلیل دیگر آنکه اکثر محققان مدل کسب وکار نوآورانه را با یک دیدگاه نظری یک رشتهای شامل بازاریابی یا کارآفرینی و یا مدیریت استراتژیک و... و بهره گرفتن از یک سطح تحلیل، (سطوحی مانند فرد، تیم یا کسب وکار و...) بررسی نمودهاند (امامی اقلیمی و همکاران، 1400).
[1] . Massa
[2] . Bouncken & Fredrich
[3] . Linder & Williander
همچنین می توانید از محصولات مشابه زیر دیدن فرمائید: