شخصیت دارای حوزه وسیعی است که دارای مسائل بسیار پیچیده و جنبه های گوناگون است. برای شناخت شخصیت انسان تلاشهای زیادی صورت گرفته است که برخی از آنها عملی، برخی خرافی و برخی دیگر علمی و معتبر بوده است. به طور معمول، شخصیت معنای متفاوتی دارد. وقتی گفته میشود شخصی دارای شخصیت است، یعنی دارای خواصی است که میتواند بر دیگران تأثیر بگذارد یا از فضل و متانت خاصی برخوردار است. به طور کلی به عنوان «شخصیت» به همین ترتیب بیشخصیت بودن بهمعنای داشتن خواص منفی است. واژه سلبریتی و شایستگی در زمینه هایی مانند سیاسی، علمی، هنری، چهرهها و غیره تعریف و استفاده میشود. شخصیت یک «مفهوم انتزاعی» ست که به معنای چیزی شبیه انرژی در فیزیک است که قابل مشاهده نیست، اما میتواند از طریق ترکیبی از رفتار، افکار، انگیزه، هیجان و غیره بهدست آید. شخصیت باعث تفاوت بین افراد (انسان) میشود. اما این تفاوت ها فقط در«ویژگیها» خاص است. به عبارت دیگر، در بسیاری از ویژگیهای شخصیتی، افراد به یکدیگر شبیه هستند، بنابراین میتوان شخصیت را اینگونه در نظر گرفت که«چقدر آدمها با هم تفاوت دارند؟» و «در چه زمینهای شبیه یکدیگرند». این تنوع بهدلیل تفاوت در دیدگاههای «تعریف و بینش انسان و ماهیت او»است. هرجامعهای برای اینکه بتواند در یک فرهنگ معین زندگی کند و با موفقیت در تعامل باشد، تیپهای شخصیتی خاصی را پرورش میدهد که متناسب با فرهنگ آن باشد. درحالیکه برخی از تجربه های مشابه در بین همه فرهنگها وجود دارد، بعید نیست که تجارب خاص یک فرهنگ در دسترس فرهنگهای دیگر باشد (پیرمن[1]، 2009). تعاریف شخصیت بهگونهای است که ثبات ویژگیها را پیشبینی میکنند. اما آیا شخصیت در طول دوره زندگی ثابت است یا تغییراتی در آن صورت میگیرد؟ در صورت تغییر، این تغییرات چگونه و در چه جهتی است؟ کتل شخصیت را عاملی تعریف کرده که اجازه پیشبینی رفتار شخص را در اوضاعواحوال معین به ما میدهد (کتل، 1957). لازاروس و متات (1979) شخصیت را چنین تعریف میکنند شخصیت عبارت است از ساختارها و فرایندهای روانشناختی نسبتاً ثابت و اساسی که تجربه انسان را سازمان داده و اعمال و واکنشهای شخص نسبت به محیط را شکل میدهد (لازاروس و متات، 1979). نظریهپردازان شخصیت در خصوص ثبات یا تغییرپذیری شخصیت دیدگاه متفاوتی دارند. از یکسو عدهای معتقدند که شخصیت بعد از تثبیت در جوانی تقریباً تا آخر عمر بدون تغییر و یا با تغییرات اندکی باقی میماند. دیدگاه رشدی شخصیت معتقد است ویژگیهای شخصیتی اساس درونزاد دارند، در اوایل زندگی بروز مییابند و در بزرگسالی به اوج رشد خود میرسند. در عوض دیدگاه تعاملی یعنی رویکردهای محیطی مانند اصل سرمایهگذاری اجتماعی یا تئوری ژنتیکی اجتماعی معتقدند که سرمایهگذاری در موقعیتهای اجتماعی و ایفای نقشهای گوناگون رشد شخصیت را به بزرگسالی موجب میشود. هنجارهای اجتماعی مرتبط با سن مانند ورود به رابطه متعهدانه و واردشدن به بازار کار، شخصیت را در جهت پختگی روانشناختی یعنی ثبات هیجانی، سازگاری و مسئولیتپذیری سوق میدهند (سوتین و کوستا[2]، 2010)؛ بنابراین وقتی شخصیت در طول زمان مورد بررسی قرار میگیرد تغییراتی نشان میدهند. مطالعات اخیر باعث شده است که یکی از مفروضه تئوری پنج عامل بزرگ مبنی بر اینکه "به چنین مفروضهای تغییر داده شود" شخصیت در بزرگسالی به پختگی میرسد و برای اکثر افراد نسبتاً ثابت میماند با این فرض شخصیت هم ثبات و هم قابلتغییر است (روزبهانی و همکاران، 1397).
[1] . Pearman
[2] . Sutin & Costa