مبانی نظری عملکرد جهت گیری کارآفرینی

جهت­ گیری یا گرایش به کارآفرینی به دلیل نقش کلیدی و مهم آن به­عنوان نیروی محرک در پیگیری سازمانی فعالیت­های کارآفرینانه به یک موضوع بسیار جدید و داغ در تحقیقات تجاری تبدیل شده و بسیاری از مطالعاتی که در این زمینه صورت گرفته بر پیامدهای چندجانبه گرایش به کارآفرینی و چگونگی هدایت آن به عملکرد برتر تأکید کرده است (مونتیرو[1] و همکاران، 2019). میلر (1983)، بیان می­کند سازمانی که دارای گرایش کارآفرینانه می­باشد، بر نوآوری در بازار شرط­بندی می­کند. از نظر لامپکین و دس (1996)، گرایش کارآفرینانه به فرایندها، شیوه­ها و فعالیت­های تصمیم­گیری اشاره دارد که به ورود جدید به بازار منجر می­گردد. گرایش به کارآفرینی به وضعیت استراتژیک یک شرکت اشاره دارد که نشان­دهنده نوآوری، فعال بودن و ریسک­پذیری است. همچنین فعالیت­ها، فرایندها و روش­های تصمیم­گیری را مطرح می­کند که یک شرکت را برای جستجو و بهره­برداری از فرصت­های جدید بازار راهنمایی و هدایت می­نماید (ژنگ[2] و همکاران، 2016).

مفهوم جهت­گیری کارآفرینانه در طول زمان و به طور متوالی گسترش یافته است و ویژگی­های جدیدی به آن اضافه شده است. عملکرد جهت­گیری کارآفرینانه مستلزم عادات و شیوه­های تصمیم­گیری خاص در یک کسب و کار است (الم[3] و همکاران، 2022). کووین و لامپکین (2011)، سه دلیل مهم را مطرح کردند که چرا تحقیقات مرتبط با گرایش به کارآفرینی یک شرکت باعث ایجاد شکاف مهمی در ادبیات کارآفرینی شده است. اول، گرایش به کارآفرینی سازه­ای ارزش­مند برای درک چگونگی و چرایی برخی شرکت­ها است که می­توانند به مرور زمان خود را از طریق مسیرهای جدید رشد نوسازی نمایند. دوم، گرایش به کارآفرینی به­عنوان یک متغیر پیوسته یا مجموعه­ای از متغیرها وجود دارد که نشان­دهنده یک یا چند بُعد است که می­توان سازمان­ها را در چارچوب مشخصی قرار داد. بنابراین، این مفهوم ارزیابی مشترکی را ارائه می­دهد که از طریق آن می­توان کارآفرینی را ارزیابی نمود. درنهایت نیز گرایش به کارآفرینی فضای متمایزی از سایر مفاهیم کارآفرینی مانند فرهنگ و جو کارآفرینی را به خود اختصاص می­دهد.

 


[1] . Monteiro

[2] . Zhang

[3] . Alam