مبانی نظری بهزیستی روانشناختی

بهزیستی روان‌شناختی

ریشة لغوی واژه بهزیستی از کلمة مقدس[1] گرفته‌شده است. بنابراین شامل ویژگی‌های معنوی و فیزیکی است (آرچ و کراسک[2]، 2006). که هدف آن ایجاد بهزیستی روان‌شناختی به‌وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماری‌های روان‌شناختی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماری‌های روان‌شناختی، تشخیص زودرس بیماری‌های روان‌شناختی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری‌های روان‌شناختی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهزیستی روان‌شناختی علمی برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش آمدهای زندگی است(کارمودی و بییر[3]،2007).

به عبارت دیگر بهزیستی روان‌شناختی عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به‌طور منطقی، عادلانه و مناسب(چلان، زیبرکی و ووگل[4]،2010).

ریف[5] (1989)، معتقد است که برخی از جنبه‌های منشوری بهینه، مانند تحقق هدف‌های فرد، متضمن قانونمندی و تلاش بسیار است و این امر حتی ممکن است در تعارض کامل با شادکامی کوتاه مدت باشد. او معتقد است که بهزیستی را نباید ساده انگارانه، معادل با تجربه بیشتر لذت در مقابل درد دانست، در عوض، بهزیستی روان‌شناختی دربرگیرنده تلاش برای کمال وتحقق نیروهای بالقوه فرد است. بهزیستی روان‌شناختی شامل احساس مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزه‌های مختلف خانواده، شغل و نظیر این موارد است؛ بنابراین افراد با احساس بهزیستی بالا به‌طور عمده هیجانات مثبت بیشتری را تجربه و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند. از سویی، افراد با بهزیستی پایین حوادث و موقعیت‌های زندگیشان را نامطلوب ارزیابی و بیشترهیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه می‌کنند (هاشمی نصرت آبادی و همکاران، 1391).

 


[1] halig

[2] Arch, J. J.,& Craske, M. G.

[3] Carmody, J.,& Bear, R. A.

[4] Chlan, K. M., Zebracki, K., & Vogel, L.C.

[5] Ryff. C. D.