مبانی نظری تعاملات اجتماعی

انسان به عنوان موجودي اجتماعي براي رفع نيازهاي زندگي فردي و اجتماعي خود و رسيدن به اهداف سازماني نيازمند ارتباط و تعامل با ساير همنوعان خود است.  ايجاد ارتباط، احساس اجتماعي بودن را در انسان بر مي‌انگيزد و در برقراري اين ارتباط فرد به مهارت‌هاي تازه و طرز فكرهاي جديد دست مي‌يابد، تا جايي كه سازمان‌ها گسترده تر مي‌شوند . ارتباطات، انتقال اطلاعات از فرستنده به گيرنده است به گونه‌اي كه براي هر دو قابل فهم و واضح باشد. در صورتي كه يكي از اين عناصر (فرستنده، گيرنده و پيام) موجود نباشد، هيچ گونه ارتباطي برقرار نمي شود (بمبئی رو، 1402).

براساس مدل‌هاي ارتباطي، اطلاعاتي كه فرد از طريق حواس پنج‌گانة خود به دست مي‌آورد بر اساس ارزش‌ها، عقايد و تصميمات از فيلتر پردازش اطلاعات مي‌گذرند و فرد اين داده‌ها را مي‌تواند تغيير و تعميم دهد (جیمز[1]، 2002؛ به نقل از بمبئی رو، 1402). يوكل[2] در سال (2008) بیان کرد كه با وجود همة اين‌ها، تأثيرگذاري بر دريافت كنندة پيام، و اطمينان از ميزان اثربخشي پيام، ايجاد زمينة تأثيرگذاري بر منبع هدف، شناخت و آگاهي از عوامل مؤثر بر رفتار و شناخت ويژگي‌هاي فردي و شخصيتي افراد و از طرفي، توسعة دانش كاربردي تاكتيك‌هاي نفوذ و قدرت و عوامل مؤثر بر رفتار نفوذي همچنان از جمله دغدغه‌هاي مديريتي در رفتار سازمانی است (کورولوا[3]، 2024).

فرآيند مهارت‌هاي انساني در چهار حيطة ارتباط با خود، روابط بين فردي، روابط گروهي و روابط جمعي قرار مي‌گيرد كه در اين ميان، روابط بين فردي مهم ترين بخش‌هاي روابط انساني است. روابط بين فردي به صورت ارتباط با زيردستان، بالادستان و هم رديف‌ها تعريف مي‌شود. در سازمان‌ها هر سه بخش از اين ارتباطات قابل بررسي است، اما آن چه بيشتر در ارتباط به‌كار مي‌رود، روابط بين فردي با بالادستان و زيردستان است. حيطه‌هاي مختلفي كه گراهام (1998) تحت عنوان روابط از آن استفاده نمود شامل: روابط بين فردي آگاهي از خود و خودفاشسازي، خودنظمي و شفافيت، آگاهي از ديگران، قبول كردن بازخورد و ارزيابي، كنار آمدن با احساسات و تفاوت هاست (دورتچ[4]، 2024).

 


[1] James,

[2] Yukle

[3] . Koroleva

[4] . Dortch