مبانی نظری هویت اخلاقی

در تبیین فروید[1] از رشد اخلاقی، فرا من، به منزله بخشی از ساختار شخصیت، حاصل انحلال عقده ادیب همسان‌سازی با والد هم جنس است و تبلور خواسته­ های اخلاقی محیط است که از راه پدر و مادر یا مراجع اخلاقی، و با سازوکار همسان‌سازی، به سازمان روانی واردشده‌اند و مرزهای رفتار یا محور فرایند همسان‌سازی نمود شخصیت فرد را مشخص می‌کنند.خود ممکن، خود واقعی، خود ایده آل و خود ترسو با مخوف، طرح‌واره خود برای انگیزه رفتارهای آینده هستند. خود مطلوب نماینده­ای از خود ایده آل است که در آینده می‌خواهد به آن تبدیل شود و در نتیجه باهدف سوق دادن فرد در یک جهت خاص عمل می‌کند. خود مخوف یا ترسو نوعی از خود است که فرد می‌خواهد از تبدیل شدن به جلوگیری کند. در این روش داشتن یک هویت اخلاقی مستلزم تعهد به ماندن و تبدیل شدن به آنچه که به عنوان یک فرد اخلاقی می‌بیند می‌باشد( دلفان بیرانوند، 1401).

از دیدگاه شخصیت شکل‌گیری هویت اخلاقی شامل ادغام توسعه اخلاقی و هویت به جای یک سیستم توسعه منحصربه‌فرد می‌باشد در واقع اخلاق و هویت ممکن است دو جنبه از سیستم رشد باشند. مسیرهای رشد و نمو متناسب با مشاهده هویت اخلاقی به عنوان هدف از اخلاق و توسعه هویت می‌باشد. بنابراین هرچند موضوع بلوغ درک اخلاقی در مورد خود مهم است، یک پارچه سازی با هویت اخلاقی ممکن است تعهد و انگیزه بیشتری داشته باشد(کیهاجیک کلانسی و اولسون[2]، 2024).

 


[1] . Freud

[2] . Čehajić-Clancy, Olsson