مبانی نظری ادراک شایستگی

خود[1] از مفاهیم مورد علاقه انسان است و دلیلی که ما به راحتی از این واژه استفاده میکنیم، این است که مسیر جهان شمولی تجربه خود است. تجربهای که نخستین مفهوم ذهنی آن، به بدن وابسته است. سپس این مفهوم معنایی فراتر از بدن مییابد و یک ماهیت روانشناختی مشتمل بر افکار، احساسات و بازخوردها که از زاویه اجتماعی ارزشگزاری میشود، تغیر مسیر پیدا میکند (اباذری،1402).

خود در دیدگاه تحلیلی، روش بررسی بر مبنای تحلیلگری های عمقی است. از این دیدگاه، جنبههای فردی و درونی با شخصیت یا کل موجودیت روانی فرد یکی است. به عبارت دیگر خود بین خواستههای غریزی ناآشنا با محدودیتها و تمایل به ارضای نیازها با محدودیتها و ممنوعیتهای دنیای واقعی، نقش میانجی را ایفا میکند و فرد را حفظ میکند (اسمیت[2] و همکاران، 2024).

یکی از مؤلفههای خود، خودپنداشت[3] است. بر مبنای دیدگاه فروید[4] (1900 به نقل از البام و واگن[5]، 2001)، خودپنداشت فرایند ذهنی و روانی است که در شکل گیری آن شناخت نقش بسیار مهمی ایفا میکند. هرگونه ناهمخوانی با خود میتواند تهدیدی برای خود باشد و ناهماهنگی ایجاد کند. این  ناهماهنگی به معنای ناهمخوانی شناخت با خودپنداشت است (الیور، ابوله، کورنل  و ماگوات[6]،2023).

نظام خود[7] (خودشناسی، خودارزیابی و خودتنظیمی) بعد مهمی از شخصیت است که رفتار کودکان را در وضعیتهای شناختی و اجتماعی متفاوت تنظیم میکند. دستیابی به این نظام برای کودکان در ابتدای کودکی برای ایجاد تصور خود مثبت و واقعی ضرورت دارد. ادراک خود[8] نیز یک ویژگی مادرزایی نیست، بلکه از خلال تجارب ادراک شده مکرر و بازخوردهای متقابل رشد میکند و میتواند بهبود یابد و یا تغیر کند (گوون[9]، 2023).

 


[1] . Self

[2] . Smith

[3] . Self-Concept

[4] . Freud

[5] . Elbaume & Vaughn

[6] . Eliver, Abule,  Cornel,  Maguate

[7] . Self- system

[8] . Self-Perceived

[9] . Güven