مبانی نظری حساسیت نسبت به طرد

انسان موجودي اجتماعی است و نیاز به تعلق[1] دارد، یعنی به تعامل با دیگران و نیز برخوردار بودن از روابط با ثبات و همراه با مشارکت هیجانی نیازمند است، این نیاز مهم در انسانها باعث می شود که آنها به طرد شدن از سوي گروه یا از سوي افراد مهم زندگیشان حساس باشند و واکنش منفی به آن نشان دهند. این حساسیت به طرد شدن، ، زمانی مشکل زا می شود که شدت بیش از حد یافته یا طولانی مدت و مداوم شود. فردي که به حساسیت به طرد  مبتلا باشد، در ارتباط با دیگران، انتظاري همراه با اضطراب از طرد شدن دارد، به سرعت نشانه هاي طرد را ادراك می کند، گوش به زنگ آن است و در صورت مواجهه با چنین وضعیتی، به شدت به آن واکنش نشان می دهد، در افرادي که حساسیت زیادي به طرد دارند، این واکنش هاي مخرب موجب دیدن روابط بین فردي و کاهش سلامت روانی می شود (آتشین جبین، 1399).

میل به دستیابی به پذیرش دیگران و دوری از طرد شدن، یكی از انگیزه های اساسی بشر شناخته شده است. بر همین اساس هورنای، مازلو و راجرز [2](به ترتیب 1973، 1987 و 1959 ) طرد شدن از سوی اجتماع را موجب کاهش بهزیستی فرد و از هم گسیختن تعاملات بین فردی می دانند. افراد در آمادگی برای درک و واکنش به طرد شدن با یكدیگر تفاوت دارند. بعضی افراد رویدادهای بین فردی ناخوشایند را ملایمتر تفسیر می کنند، هنگام مواجهه با این شرایط خوددارترند و آرامش خود را حفظ می کنند. بعضی دیگر، حساس نبودن افراد مهم زندگی خود را حتی در حد کم و حتی تصور آن را یک طرد از روی عمد از سوی آنان میدانند و نسبت به آن واکنش های شدیدی نشان میدهند که بر روابط بین فردی و بهزیستی آنان تاثیر می گذارد. عبارت حساسیت به طرد برای گروه دوم به کار می رود. بدین معنی که این افراد به شكلی مضطرب انتظار طرد شدن دارند، سریعا نشانه های طرد را درک می کنند و به شدت نسبت به طرد شدن واکنش نشان می دهند (داونی و فلدمن[3]، 1996؛ به نقل از رضا، مصطفی، المرزوقی و  ابوجدیل[4]، 2024).

 


[1] belonging

[2] . Horne, Maslow , Rogers

[3] . Downey , Feldman

[4]Raza,  Mustafa,  Al-Marzouqi, Abu-Jdayil .