تجسم فضایی به توانایی شناختی برای درک ذهنی و دستکاری روابط فضایی بین اشیا، اشکال و پیکربندی ها بدون نیاز به تعامل فیزیکی اشاره دارد. این شامل ظرفیت چرخش ذهنی، تغییر شکل و دستکاری اطلاعات بصری- فضایی در ذهن فرد است. افراد با مهارتهای تجسم فضایی قوی می توانند ترتیبات فضایی، فواصل، جهت ها و جهت گیری های فضایی را به طور موثر تفسیر و درک کنند (محققیان یعقوبی، 1395).
تواناییهای فضایی و تواناییهای کلامی به طور کلی دو دسته متمایز از تواناییهای ذهنی هستند که توسط فراهم آورندههای هوش مختلفی مورد ارزیابی قرار میگیرند. این تمایز اولین بار توسط کارول در سال ۱۹۹۳ انجام شد. تواناییهای فضایی اغلب با تواناییهای تجسمی و درکی از روابط فضایی بین اشیاء و موقعیت آنها در فضا مرتبط هستند، در حالی که تواناییهای کلامی بیشتر با استفاده از زبان برای فکر کردن، ارتباط برقرار کردن و حل مسائل مرتبط است (کمبل[1]، 2011).
از آنجایی که حتی کارول نمیتوانست نحوه تفکیک تواناییهای فضایی در حوزه کلی توانایی فضایی را درک کند، این موضوع به مورد توجه قرار گرفت. اما، تواناییهای فضایی و ریاضی به نظر میرسد از نظر ریاضی قابل تفکیک هستند. در عوامل مختلف مدیریت، آزمونهای یکسان بر روی این دو مهارت ممکن است متفاوت باشند. به طور کلی، تواناییهای فضایی شامل دستکاری بخشهای مستقل یک شیء تصوری هستند، به این معنا که فرد میتواند اجزای مختلف یک شیء را در فضا تجسم و با آنها برای رسیدن به یک هدف خاص تعامل کند. این مهارتها برای فعالیتهایی مانند ساخت و ساز، طراحی، مونتاژ، و حل مسائل فضایی اساسی هستند (کمبل، 2011).
[1] Campbell