در فرهنگ لغات فارسي، تعارض به معناي «متعرض و مزاحم يكديگر شدن، با هم خلاف كردن و اختلاف داشتن» معني شده است (هاشمی نیک، 1400).
از تعارض تعاريف زيادي بعمل آمده است. چند نمونه از اين تعاريف، تعارض را اينگونه تشريح –ميكنند: «تعارض رفتاري است كه به وسيله برخي از اعضاء سازمان در جهت مخالفت با ديگر اعضاء صورت ميگيرد»،
«تعارض فرآيندي است كه موقعي بوجود ميآيد كه يك طرف چنين درك كند كه طرف مقابل در پي مقابله با اوست يا آنكه ميخواهد مانع رسيدن وي به هدف مورد نظرش بشود. » يا «تعارض وقتي شكل ميگيرد كه فعاليتهاي ناسازگار رخ دهند. » (علی ، محمود، جاوید و اطهار[1]، 2024).
«تعارض فرآيندي است كه در آن نوعي تلاش آگاهانه به وسيله الف انجام ميگيرد تا تلاشهاي ب را خنثي كند؛ البته از طريق سد كردن راه او، كه در نتيجه ب در مسير نيل به هدف مستأصل ميشود؛ يا آن كه الف بدان وسيله بر ميزان منافع خود ميافزايد. » (دمیر، 2023).
«پوتنام و پول[2]، تعارض را تعامل افراد وابسته به هم كه درك متفاوتي از اهداف، مقاصد و ارزشها دارند، ميداند كه هر كدام طرف ديگر را مخالف اين اهداف ميداند. »، «تامپسون[3]، تعارض را هر رفتاري كه از جانب اعضاي يك سازمان به منظور مخالفت با ساير اعضاء سر بزند ميداند. »، «لوسير[4]، تعارض را شرايطي ميداند كه در آن مسائل مورد توجه در طرف ناسازگار و ناهماهنگ به نظر برسد. » (جوردان و تورث[5]، 2021).
«لورنز[6](1966) ، كه به عنوان پير دانش «رفتار شناسي حيوانات» اشتهار دارد، تعارض را مخصوص انسان نميداند، او در كتاب «تهاجم»، تعارض را جنگ غريزي حيوان يا انسان عليه همنوعان خود ميداند. بنابراين به عقيده او اگر شيري يك بزكوهي را بدرد يا انساني حيواني را شكار كند نبايد آن را تعارض ناميد بلكه موقعي اطلاق تعارض درست است كه شيري شير ديگري را بكشد. از نظر لورنز، تمام اعضاي يك نوع، داراي مرزها و حدودي هستند كه همه آن را ميشناسند و چنانچه عضوي به زور از اين مرزها بگذرد و به مرز ديگري تجاوز كند تعارض بوجود ميآيد. » (زارع، 1402).
[1] . Ali, Mahmood, Javaid, Athar
[2] Potnam & Pool