مبانی نظری تامین مالی خارجی

تامین منابع مالی خارجی یکی از دغدغه های اصلی دولت ها و سیاست گذاران پولی به ویژه در کشورهای در حال توسعه محسوب می شود. تصمیم گیری در مورد شیوه های تامین مالی، ساختار سرمایه و ترکیب سرمایه برخی از قدرتمندترین ابزارهای تامین مالی دولت هستند. اگر منابع مالی به دو بخش سرمایه داخلی و خارجی تقسیم شود، در آن صورت کشورهای در حال توسعه به دلیل پایین بودن سطح پس‌انداز ملی و رشد جمعیت برای تامین سرمایه و سرمایه لازم از منابع داخلی برای اجرای طرح‌های توسعه گسترده با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شوند. (برمکی و انوری[1]، 2017).

بنابراین منابع مالی برای راه اندازی و حمایت از پروژه های صنعتی و زیربنایی ضروری است. گاهی اوقات دستیابی به اهداف بلندمدت اقتصادی و سطوح بالای رشد و توسعه سرمایه بدون آن غیرممکن است و تسهیلات داخلی برای تامین سرمایه برای برآوردن نرخ رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه کافی نیست. از این رو، کشورهای درحال توسعه باید کسری سرمایه مورد نیاز خود را از منابع خارجی تامین کنند که می تواند توجیه کننده جذب سرمایه گذاری خارجی باشد.

«تامین مالی» در معنای کلی و منصرف از وصف داخلی یا خارجی، در اصطلاح به فرآیند تمرکز منابع مالی به سرمایه به صورت میان­مدت و بلندمدت اطلاق می­گردد. بنابراین، درادبیات رایج حقوقی، مالی و تجاری؛ تامین مالی اصطلاحی متعارف است اما همه در مورد یک تعریف صریح از آن اتفاق نظر ندارند. دلیل آن، در مفهوم متمایزی است که از این شیوه برداشت می­شود. تامین مالی در پروژه نیز به مجموعه راهکارهای مورد نیاز برای جذب هر نوع سرمایه و منابع مالی مورد نیاز برای اجرای پروژه اطلاق می­گردد. در کنار فرآیند تامین مالی، فنون و تکنیک­های تامین مالی نیز قابل طرح است. در حقیقت، تامین مالی، برای اجرایی شدن، نیازمند سازوکارهایی است که از آن­ها می­توان به تکنیک­ها یا فنون تامین مالی تعبیر کرد. کارگزاران اقتصادی در طول زمان دارای یک جریان درآمدی و یک جریان هزینه­ای می­باشند که لزوما بر هم منطبق نبوده و شکافی بین جریان درآمدی و هزینه­ای وجود دارد و لازم است طی فرآیندی این شکاف پر شود. به چنین فرآیندی که به دنبال ایجاد، جمع­آوری و افزایش منابع مالی یا سرمایه­ای برای هر نوع مخارجی است، «تامین مالی» می­گویند (حمید، 1398).

 


[1] . Barmaki & Anvari