مبانی نظری فرهنگ خدمتگزاری

در دهه ­های اخیر، سازمان­ها برای حفظ وضعیت رقابتی خود به فرهنگ سازمانی و بهبود مستمر در سطح جهانی سوق یافته ­اند. زیرا سازمان­ها به­عنوان مجموعه ­ای از افراد و گروه ­های انسانی در معرض تحولات وسیع و پرشتاب محیطی قرار گرفته و به مرور زمان در زمینه اقدامات و فعالیت­های خود آموخته­هایی را کسب نموده­اند (پاسین[1] و همکاران، 2019). فرهنگ، نوعی احساس هویت را به اعضای یک کسب­وکار یا سازمان اعطا می­کند و باعث می­شود تا در افراد تعهداتی فراتر از منافع و علایق شخصی ایجاد شود. مدیران سازمان­ها می­توانند از طریق فرهنگ قوی و با قوانین نانوشته به ­وسیله هنجارهای گروهی و مراقبت­های ناشی از آن، اعمال و رفتار شغلی و اجتماعی کارکنان را کنترل نمایند (وکیلی و صارمی، 1395).

فرهنگ در هر سازمانی به عنوان یکی از عوامل کلیدی و بنیادی بر بسیاری از موضوعات سازمانی یا بر همه موضوعات سازمانی از جمله مدیریت دانش، نوآوری و خلاقیت، تحول سازمانی، شفافیت سازمانی و غیره تأثیر می­گذارد (لیو[2] و همکاران، 2021). عدم توجه مناسب به عامل فرهنگ باعث شده تا هیچ کدام از برنامه­ های تحول اداری به سرمنزل مقصود نرسند و نظام اداری کشور هنوز با چالش­های مختلفی مواجه باشد (شریف­زاده[3] و همکاران، 2019).

مطالعاتی چون دیوید و فاهای (2000) نشان دادند که ویژگی­ها و خصیصه ­های فرهنگی تعیین کننده محتوا و زمینه­ های تعاملات اجتماعی می­باشد. به علاوه فرهنگ می­تواند اثرگذار بر رفتارهای افراد به خصوص در زمینه چگونگی مدیریت دانش و مهارت­های خود در سازمان و در تعاملات با دیگران باشد. فرهنگ از دیرباز برای شرح کیفیت زندگی جامعه انسانی به‌کاربرده می‌شود. برای شناخت سازمان و رفتارها و عملکرد کارکنان، شناخت فرهنگ گامی اساسی و بنیادی می­باشد. زیرا با اهرم فرهنگ به ­سادگی می­توان انجام تغییرات را ساده کرده و جهت­گیری­های جدیدی را در سازمان پایدار نمود. از این­رو، فرهنگ عاملی اساسی و مهم در موفقیت سازمان و تحقق اهداف بلندمدت سازمان محسوب می­شود (رستمی و همکاران، 1396).

فرهنگ به عنوان "الگویی از مفروضات اساسی مشترک که توسط یک گروه آموخته می­شود، در حین حل مشکلات انطباق بیرونی و ادغام درونی" در نظر گرفته می­شود (دومونت[4] و همکاران، 2017).

 


[1] . Paesen

[2] . Liu

[3] . Sharifzade

[4] . Dumont