نخستین بار مفهومی با عنوان شبکههای اجتماعی اینترنتی با قالب امروزی در سال ۱۹۶۰ اولین بار در دانشگاه ایلی نویز در ایالت متحده امریکا مطرح شد.پس از آن در ۱۹۹۷ نخستین سایت شبکه اجتماعی اینترنتی به آدرس SixDegrees.com راهاندازی شد. این سایت به کاربرانش اجازه ایجاد پروفایل داد تا آنها بتوانند فهرستی از دوستانشان ایجاد کنند. البته این سایت در آن موفق نشد و بعد از سه سال متوقف شد. بعد از آن، انفجار تجارت در وبسایتهای اجتماعی در سال ۲۰۰۲ باعث به وجود آمدن شبکههای اجتماعی فرنداستر ، اورکات و لینکداین شد و باعث شکوفایی قارچ گونه وبسایتهای شبکههای اجتماعی در اینترنت شد. در سال ۲۰۰۴، سایت مای شبکه اجتماعی فرنداستر با ۷ میلیون کاربر و مای اسپیس با ۲ میلیون کاربر صاحب بیشترین کاربران در این حوزه بودند. در همین سال سایت شبکه اجتماعی فیسبوک توسط مارک زوکربرگ در خوابگاه دانشگاه هارواد راهاندازی شد. سال ۲۰۰۶، سال گسترش روزافزون کاربران و بازدیدکنندگان وبسایتهای شبکههای اجتماعی بود. در این سال دسترسی عمومی مردم به فیسبوک آزاد شد. زیرا در دو سال قبل، این سایت تنها بهصورت پایلوت در دانشگاه هارواد استفاده میشد، همچنین توییتر نیز در این سال پا به عرصه وبسایت مای اجتماعی گذاشت (جلیلیان و میجانی، 1390).
به اعتقاد کاستلز، شبکههای اجتماعی محصول همگرایی سه فرآیند تاریخی مستقل هستند.
۱- انقلاب اطلاعات
۲- تجدید ساختار سرمایه داری و اقتصاد متکی به برنامه ریزی
۳- نهضتهای فرهنگی دهه ۱۹۶۰
این سه فرآیند موجب شدند تا شبکههای اجتماعی مجازی تولد یافته و رشد کنند.
ویژگی اصلی این جوامع در نگاه کاستلز[1] با توضیحاتی کوتاه عبارتاند از (موسوی و کناره فرد، 1393):
۱- اقتصاد اطلاعاتی: بدین معنا که بهره برداری و رقابت میان شرکتها و بنگاه مای اقتصادی بیش از هر زمان دیگر به دانش واطلاعات و فنّاوری مای جدید وابسته شده است.
۲- اقتصاد جهانی: این غیر از اقتصاد جهان است که از قرن ها پیش جریان دارد. درواقع هسته و لایه مای زیرین شبکه مای اجتماعی حاضر به نوعی به اقتصاد جهانی پیوندی مستحکم برقرار کرده است (تائید نسبی نظریات مکتب فرانکفورت).
۳- فعالیت اقتصادی شبکهها: ویژگی سوم در واقع چهره عریان شاخصه دوم است. شبکه ها به تدریج بسط و گسترش مییابند و سعی میکنند دیگر شبکههای اجتماعی را در خود حل کرده یا نابود کنند و در این مسیر ازفعالیتهای اقتصادی و تبلیغات شرکتها سود میجویند.
۴- تحول در کار:روابط کاریگذشته میان کارگر و کارفرما و شرکت به سبب ایجاد شبکههای اجتماعی متحول و دگرگون شده است.این روابط انعطاف بیشتری پیداکرده و در محدودههای کوچکتر افراد بیشتری اشتغال دارند.
۵- ظهور قطبهای متقابل: تلاشهای فردی و هویتهای انحصاری در مقابل نهادهای کارگری یا دولتها افزایش یافته و قدرت و توانایی افراد و شبکهها را در مقابل دولتها ملی افزایش داده است در ضمن با عضویت افراد دراین شبکهها مفهوم ملیت کم رنگ تر از گذشته شده است.
[1] . Castells