واژه «مشارکت» معادل واژه انگلیسی پارتیسیپیشن است که از ریشه پارت به معنای بخش، قسمت و جزء گرفته شده است. این واژه از ریشه لاتین پارتیسیپیشیا به معنای «با خود داشتن، در نفس خویش چیزی از غیر داشتن و سهمی در چیزی غیر از خود داشتن» گرفته شده است و به معنای سهیم شدن در چیزی یا گرفتن قسمتی از آن است. اما در فرهنگ علوم اجتماعی، مشارکت به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن یا در گروهی شرکت کردن و با آن همکاری داشتن آورده شده است؛ از این رو از دیدگاه جامعه شناختی باید بین مشارکت به منزله عمل و تعهد (عمل و مشارکت) و مشارکت به منزله حالت و وضع (امر شرکت کردن) تمایز قائل شد. مشارکت در معنای اول شرکت فعالانه در گروه را میرساند و به فعالیت اجتماعی انجام شده نظر دارد و در معنای دوم از تعلق گروهی خاص و داشتن سهمی در هستی آن خبر میدهد (گنجی و همکاران، 1397).
مشارکت در فعالیتهایی که زندگی روزمره ما را تشکیل میدهند، از انتخابهای فردی ناشی میشود که آغشته به ارزشها، باورها و تجربیاتی است که به نوبه خود بازتابی – آگاهانه یا غیر آن – از تأثیرات یک گروه اجتماعی هستند. شرکت در این فعالیتهای مختلف راهی برای بیان هویت اجتماعی است، همانطور که هویت اجتماعی بر مشارکت فرد تأثیر میگذارد. در انتخاب فعالیتها، بافت فرهنگی میتواند یکی از جنبههایی باشد که برای درک چگونگی اشتراکگذاری، ایجاد و تخصیص معانی افراد به هر فعالیتی که انجام میدهند مورد استفاده قرار میگیرد. با این حال، مجموعه فعالیت های انتخاب شده توسط افراد می تواند در طول زندگی آنها تغییر کند، چه بر اساس ضرورت، ترجیح، توانایی، فرصت یا با تغییر در فرهنگ خود (برناردو و کارولهو[1]، 2019).
مشارکت فرهنگی عبارت است از بهره مندی و بهره گیری عموم مردم از منابع فرهنگی جامع؛ این منابع شامل مجموع کالاها و اشیای در دسترس است که انجام فعالیتهای فرهنگی را ممکن یا تسهیل میکند. فعالیتهای فرهنگی نیز فعالیتهایی اند که اعضای یک جامعه با آنها خودشان را محقق میکنند، استعدادهای خود را توسعه و شخصیت خود را گسترش میدهند. همچنین مشارکت فرهنگی به منزله حالت و رفتاری بیان میشود که از تعلق اطر به فرهنگ یا نظام ارزشها و باورهای گروهی ناشی میشود و با احساس سهم داشتن در هستی فرهنگ همراه است. درمجموع، مشارکت فرهنگی به معنای شرکت داوطلبانه، ارادی و آگاهانه افراد، گروهها و سازمانهای تشکیل دهنده یک جامعه در ابعاد گوناگون زندگی آن جامعه برای گسترش توسعه پایدار، متوازن و همه جانبه حیات فرهنگی جامعه است (گنجی و همکاران، 1397).
[1] . Bernardo & Carvalho