مبانی نظری برنامه ریزی استراتژیک

برنامه­ ریزی استراتژیک یک مدل مدیریت نسبتاً جوان است و مفاهیم مختلفی را در کتاب نظامی هنر جنگ نوشته سان تزو (لاجارا[1]، 2022) درگیر می­کند. با این حال، نفوذ آن در علوم اداری از دهه 60 افزایش یافته است، زمانی که سناریوهایی که سازمان­ها در آن ترکیب می­ شدند در نتیجه رشد طبیعی اقتصادی، فرآیندهای گسترده شرکت­ها و بحران اقتصادی نفت در سال 1974 تغییر کرد (سریونو[2] و همکاران، 2022). افزایش رقابت و بی­ ثباتی منجر به مطالعه عمیق مدیریت استراتژیک می­شود که در دهه 60 ماتریس نقاط قوت- ضعف-فرصت­ها- تهدیدها[3] توسط هامفری (2005)، سپس ویهریچ (1982) شامل ارزیابی عوامل داخلی و خارجی است. در اوایل دهه 70 آکوف (2012) شامل رویکردهای مختلف برنامه ­ریزی است. واکنشی، غیرفعال، پیشگیرانه و پیش­بینی­کننده. مایکل پورتر (1980) هنگامی­که کتاب مزیت رقابتی خود را منتشر کرد، ابزارهای لازم را به شرکت­های مشاور برای توسعه ماتریس گروه مشاوران بوستون[4] داد. اشتاینر (1979) یک روش برنامه­ریزی سیستمیک را شامل می­شود که شامل تقسیم برنامه در سه لحظه خاص است. سیستم کنترل بلندمدت (استراتژیک)، میان­مدت (تاکتیکی) و کوتاه­مدت (عملیاتی)، بررسی فرآیند و ارزیابی طرح نیز نامیده می­شود. مطالعات کاپلان و نورتون (1992) کنترل فرآیند برنامه ­ریزی استراتژیک را با استفاده از کارت امتیازی تعادل بررسی می­کند. برنامه­ ریزی استراتژیک محور مدیریتی است که به شرکت­ها برای دستیابی به اهدافشان رهنمود می­دهد، تغییرات و خواسته ­های زمینه­ای را در نظر می­گیرد، این ابزار مدیریتی تمایلات آینده را پیش­بینی نمی­کند (فلایه[5] و همکاران، 2022). با این وجود، به شرکت‌های کوچک این فرصت را می‌دهد تا با پیش‌بینی گرایش‌ها، نظرات یا ترجیحات بازار آینده توسعه پیدا کنند.

 


[1] Lajara

[2] Sriyono

[3] SWOT

[4] BCG

[5] Flayyih