مبانی نظری یارانه های دولتی

یارانه عبارت است از پرداخت مستقیم و یا غیرمستقیم دولتی، امتیاز اقتصادی یا اعطای برتر ویژه که دولت­ها برای رساندن کالا و خدمات به دست مصرف­کنندگان به قیمت ارزان­تر و حمایت از توان رقابت تولیدکنندگان پرداخت می­کنند. یارانه­ ها در عرصه سیاست تأمین اجتماعی و حمایت از اقشار آسیب­پذیر هدفی است که از یک طرف همه گروه­ های نیازمند و آسیب­پذیر تحت پوشش این حمایت­ها قرار گیرند و از طرف دیگر، افراد غیرآسیب­پذیر که جزو گروه هدف سیاست حمایتی نیستند از این حمایت­ها برخوردار نباشند (یاری­حصاری و همکاران، 1396).

هدفمندسازی یارانه نوعی کوشش اقتصادی/ سیاسی است که همزمان در پی از میان برداشتن هزینه­ های عمومی دولت بدون تقلیل اختیارات اجتماعی و اختصاص دادن آن سازمان­های تولیدی و بازاری است. به بیانی دیگر، هدفمندسازی یارانه­ ها از کوچک­سازی دولت تنها به کاهش هزینه­ های جاری دولت و از مداخله­گری دولت تنها به هدایت هزینه­ ها از مصرف به تولید است (متقی و همکاران، 1399). هدفمندسازی یارانه­ ها می­تواند فواید و آثار مثبت زیادی داشته باشد که برخی از این فواید عبارتنداز:

  1. هدفمندسازی یارانه ­ها پایانی برای فسادهای موجود در توزیع یارانه ­ها خواهد بود. شیوه رایج پرداخت یارانه­ ها یعنی یارانه­ های قیمتی، در بعد تولید و توزیع زمینه فسادهای اقتصادی را فراهم نموده بود. حجم فسادهای اقتصادی ناشی از این شیوه پرداخت یارانه­ ها در برخی از موارد زمینه­ های انحراف سیاست­های حمایتی دولت را فراهم می­کند ولی با حذف یارانه­ های قیمتی و هدفمند کردن آن­ها آسیب ­پذیری اقتصادی و فساد اقتصادی کاهش پیدا می­کند.
  2. با نقد کردن یارانه­ها، آزادسازی قیمت­ها در اقتصاد کشور برای اولین بار در مورد برخی کالا برقرار شده است. تعیین دستوری قیمت بسیاری از کالاها توان رقابت تولیدکنندگان بخش خصوصی را به شدت کاهش داده بود. زیرا دولت با حمایت از تولیدکنندگان دولتی کالاهای یارانه­ای و خریدهای قابل­توجه از آن­ها، از یک­سو باعث کاهش توان رقابت­کنندگان بخش خصوصی شده و از سوی دیگر انگیزه­ های فعالیت تولیدکنندگان بخش دولتی را کاهش داده بود. ولی با آزادسازی قیمت کالاهای یارانه­ای و واقعی شدن قیمت آن­ها، زمینه­ای برای رقابت در تولید کالاهای یارانه ­ای فراهم می­شود.
  3. پرداخت نقدی یارانه ­ها نه تنها رفاه دریافت­کنندگان یارانه­ ها را افزایش خواهد داد بلکه الگوی مصرف آنان را متحول کرده و موجب عقلایی شدن رفتار مصرفی­شان می­شود (کاکائی و همکاران، 1400).