تصمیم گیری فرآیند پیچیدهای است که شامل انتخاب براساس اطلاعات و شهود، بین چندین گزینه ممکن، به منظور عمل در یک زمینه اجتماعی است. همیشه انتخاب بهترین گزینه نیست، بلکه درک موقعیت برای گرفتن بهترین تصمیم است (بنجامین[1]، 2014). در واقع، تصمیمگیری بر روی زنجیرهای بین عقلانیت مطلق (مثلاً در زمینه حل مسئله ساده) و عقلانیت محدود (در زمینه موقعیتهای ساده یا پیچیده) قرار دارد. یک تصمیم گیرنده هنگام تصمیم گیری میتواند در سه حالت مختلف باشد:
(1) حالت قطعی که در آن محیط کاملاً شناخته شده و گزینه های مختلف و پیامدهای آنها درک میشود.
(2) شرایطی که در آن محیط غیرقابل پیشبینی است و پیامدهای احتمالی زیادی وجود دارد که ارزیابی خطرات مربوطه را دشوار میکند.
(3) حالت نا آگاهی زمانی رخ میدهد که محیط نامطمئن باشد و محاسبه احتمالات هر گزینه ممکن نباشد.
تصمیم گیری فرآیند انتخاب یکی از چندین گزینه است. این یک فرآیند پیچیده است که شامل تجزیه و تحلیل عوامل مختلف شخصی، فنی و موقعیتی است. در واقع، تصمیمات سرمایه گذاری چالشی را برای ذینفعان ایجاد میکند و برخی عوامل شخصی مانند سن، تحصیلات و درآمد نقش مهمی در فرآیند تصمیمگیری دارند. در بعد فنی، مدلهای مالی مختلفی وجود دارد که میتوان با در نظر گرفتن عوامل موقعیتی مانند شرایط فعلی بازار برای تصمیمگیری از آنها پیروی کرد. در بازار مالی، درک رفتار انسان برای تصمیمگیری خوب ضروری است. این شامل درک فرآیندهای فکری انسان است که با مطالعه روانشناسی شناختی تسهیل می شود (دیوید مارین، 2015). در این زمینه خاص، چندین نویسنده واقعاً پیوند بین نظارت محیطی و تصمیمگیری را مورد مطالعه قرار دادهاند. در مورد ویژگیهای فرآیند اساسی و اهداف پشتیبانی تصمیم در سال 1977، برنده جایزه نوبل، هربرت سیمون، مدل عقلانیت محدود مبتنی بر روانشناسی شناختی را پیشنهاد کرد (ال-مجهد و ریگار، 2020). با این حال، مدل مارکوویتز یک نمایش ساده از یک واقعیت پیچیده است. این ابزار تصمیمگیری است که به هر سرمایهگذار راه حل بهینه برای مشکل خود را نشان می دهد: ترکیبی از اوراق بهادار با بهترین نسبت ریسک به بازده متناسب با درجه ریسک گریزی وی. ایده اصلی در اینجا این است که هر سرمایهگذار منطقی «ریسکگریز» برای «بالا رفتن پلههای بیشتر از نردبان ریسک»، افزایش بازده مالی را بیش از متناسب با افزایش ریسکی که با آن موافقت میکند، و حتی بالاتر از آن تقاضا خواهد کرد. آیزنهارت و زباراکی (1992)، به این نتیجه رسیدند که "تصمیمگیری استراتژیک به بهترین وجه با درهم آمیختن فرآیندهای عقلانی و سیاسی محدود توصیف میشود". تصمیمگیری فرآیندی است که در آن بر اساس اطلاعاتی که وجوود دارد و احساسات فرد در مورد آن گزینه ها، بین چندین گزینه انتخاب میشود و هدف این است که افراد بتوانند موقعیت را درک کنند و بر اساس آنچه می دانند، تصمیم بگیرند که کدام گزینه برای همه افراد درگیر بهترین است (دروون و همکاران، 2018).
[1] . Benjamin