مفهوم استراتژی از سال 1960 در مطالعههای کسبوکار به کار برده شده و باوجود پذیرش گسترده آن، هنوز مفهومی مبهم و خاص در مدیریت است. استراتژی الگوی تصمیمهایی است که در سازمان اخذ میشود و فعالیتها و نتایج را شکل میدهد. استراتژیها راهبردهای خوب ابزار رقابتی و راهبردهای نامناسب ضعفهای عمده سازمان محسوب میشوند. استراتژی مجموعه ای از اهداف اصلی و سیاستها و برنامه های کلی به منظور نیل به این اهداف است، به گونهای که قادر به تبیین این موضوعات باشد که در چه کسبوکار و چه نوع سازمانی فعالیت میکنیم و یا میخواهیم فعالیت کنیم. استراتژی یک برنامه واحد، همه جانبه و تلفیقی است که محاسن یا نقاط قوت اصلی سازمان را با عوامل و تغییرات محیط مربوط میسازد و به نحوی طراحی میشود که با اجرای صحیح آن از دستیابی به اهداف اصلی سازمان اطمینان حاصل شود (اوبیدات[1]، 2016).
تعریف مفهوم استراتژی از یک پژوهشگر به پژوهشگر دیگر متفاوت است، اما جوهره بسیاری از تعاریف، مفهوم استراتژی چنین بیان شده است: طرحی در راستای رسیدن به اهداف بلندمدت سازمان که منابع سازمان را با تغییرات محیطی هماهنگ میسازد (چن و کئونگ[2]، 2019).
چندلر (1962) استراتژی را اینگونه تعریف میکند: استراتژی عبارت است از یک طرح واحد، همه جانبه و تلفیقی که نقاط قوت و ضعف سازمان را با فرصتها و تهدیدات محیطی مربوط ساخته و دستیابی به اهداف اصلی سازمان را میسر میسازد. استراتژی کسبوکار به عنوان رسانهای تعریف میشود که مسیر و اهداف بلندمدت شرکت را تعیین میکند و مشخص میکند که چگونه شرکت منابع مورد نیاز برای برآوردن نیازهای بازار و ذینفعان را به دست خواهد آورد (بیلی[3]، 2018). مهمترین استراتژیها باید در کسبوکارهای استراتژیک محور وجود داشته باشد که هدف آن موفقیت در بازارهای فردی است و باید با اهداف استراتژی شرکت مرتبط باشد. بنابراین اولین گام توسعه استراتژی در شرکتهای استراتژیک محور در تجزیه و تحلیل بازار رقابتی با گردآوری اطلاعات لازم در مورد رقبا در بازار است و افراد باید در سطح بالایی از شایستگی باشند تا نیازهای مشتریان را به بهترین نحو ممکن برآورده سازند (عبدالواضع[4] و همکاران، 2020).
[1] . Obeidat
[2] . Chen & Keung
[3] . Baily
[4] . Abdulwase