مفهوم رفاه در ادبیات فنی برای مدت قابل توجهی وجود داشته است. بهزیستی، به سادگی، چیزی جز یک وضعیت مالی مطلوب و بی دغدغه نیست. همه ما تلاش میکنیم تا زندگی خود را به گونه ای انجام دهیم که در طی آن بتوانیم تعادل جسمی و روانی موجودات خودرا به طور مطلوب تضمین کنیم. در عین حال، رفاه تنها به معنای وضعیت مالی بیدغدغه نیست، بلکه معنای وضعیت پیچیدهتر زندگی است. به گفته کریسپ (2011)، بر اساس تعریف رایج، بسیاری از مردم با شنیدن این کلمه، رفاه را با سلامتی مرتبط میدانند. به گفته این محقق، رفاه شامل هر چیزی است که برای یک فرد خوب است. با این حال، بر اساس اکرسلی (2007)، رفاه فراتر از آن است، زیرا شامل چیزهایی میشود که زندگی ما را معنادار میکند و به ما احساس ارزشمندی میدهد. به گفته دینر و همکاران (1999) بهزیستی شامل شادی، رضایت از زندگی، عوامل عاطفی مثبت و منفی و همچنین رضایت موقعیتی (به عنوان مثال، از کار، زندگی خصوصی یا سلامتی) است. اسچیماک (2008)، بهزیستی را به عنوان تحقیق اولویت تعریف میکند که میتواند با معیارهای عاطفی و شناختی اندازهگیری شود. «کار به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از زندگی، از جنبه رفاه نیز تعیین کننده است». از آنجایی که درک مفهوم رفاه آسان نیست، ممکن است محدود کردن معنای آن با توجه به محل کار دشوارتر باشد. بر اساس رویکرد زومباتلی (2012) بهزیستی در کار به معنای سلامتی فرد از نظر جسمی، روانی و اجتماعی است (زومباتلی، 2012).
موفقیت و شناخت حرفهای دو مولفه مهم رفاه هستند، به این معنی که کار تاثیر مثبتی بر رفاه فرد دارد. عوامل مختلف تعیین میکنند که کدام نوع از رفاه فقط تحت تاثیر قرار میگیرد. به عنوان مثال، یک محیط مناسب در محل کار بر رفاه تاثیر میگذارد. رفاه جسمانی، امنیت شغلی تعیین کننده بهزیستی روانی فرد است و جامعه محل کار بر رفاه اجتماعی تاثیر میگذارد در حالی که درآمد بر رفاه اقتصادی تاثیر میگذارد. زمانی میتوانیم در مورد رفاه در کار صحبت کنیم که احساس رفاه یک فرد را بتوان از کار استخراج کرد. محل کار بدون استرس و به رسمیت شناختن کار میتواند تا حد زیادی به احساس رفاه در کار کمک کند (داجنوکی[1] و همکاران، 2020).
[1] . Dajnoki