مبانی نظری گرایش به کارآفرینی

گرایش به کارآفرینی به وضعیت استراتژیک یک شرکت اشاره دارد که نشان­دهنده نوآوری، فعال بودن و ریسک­پذیری است. همچنین فعالیت­ها، فرایندها و روش­های تصمیم­گیری را مطرح می­کند که یک شرکت را برای جستجو و بهره­برداری از فرصت­های جدید بازار راهنمایی و هدایت می­نماید (ژنگ[1] و همکاران، 2016). گرایش به کارآفرینی، گستره وسیعی از فعالیت­ها و فرایندها را شامل می­شود، مانند نوآوری و خلاقیت سازمانی، ایجاد دیدگاه­های جدید، کشف فرصت­ها و ریسک­پذیری. رفتارکارآفرینانه نیز تعاریف مختلفی دارد، به­عنوان مثال از دیدگاه میلر (1983) هنگامی­که رفتار افراد دارای ویژگی­های خلاقیت و نوآوری نسبت به محصول-بازار، ریسک­پذیری و یا پیشگامی باشد، دراین­صورت رفتار آنان کارآفرینانه است. گرایش به کارآفرینی را می­توان به­عنوان فرایند افزایش ثروت از طریق نوآوری و استفاده از فرصت­ها نیز تعریف کرد که مستلزم داشتن ویژگی­های کارآفرینی مانند ریسک­پذیری، استقلال و پیشگامی است (ناسوشن[2] و همکاران، 2011). امروزه شرکت­های زیادی به اهمیت کارآفرینی پی برده­اند و درواقع این­گونه تغییر گرایش در استراتژی، در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکت­ها تحمیل شده است: اول، افزایش سریع رقبای جدید، دوم، ایجاد حس بی­اعتمادی نسبت به شیوه­های مدیریت سنتی در شرکت­ها و سوم، خروج بهترین نیروهای کار از شرکت­ها و اقدام آن­ها به کارآفرینی منفرد و مستقل (مک کلوی[3] و همکاران، 2014).

کووین و لامپکین (2011)، سه دلیل مهم را مطرح کردند که چرا تحقیقات مرتبط با گرایش به کارآفرینی یک شرکت باعث ایجاد شکاف مهمی در ادبیات کارآفرینی شده است. اول، گرایش به کارآفرینی سازه­ای ارزش­مند برای درک چگونگی و چرایی برخی شرکت­ها است که می­توانند به مرور زمان خود را از طریق مسیرهای جدید رشد نوسازی نمایند. دوم، گرایش به کارآفرینی به­عنوان یک متغیر پیوسته یا مجموعه­ای از متغیرها وجود دارد که نشان­دهنده یک یا چند بُعد است که می­توان سازمان­ها را در چارچوب مشخصی قرار داد. بنابراین، این مفهوم ارزیابی مشترکی را ارائه می­دهد که از طریق آن می­توان کارآفرینی را ارزیابی نمود. درنهایت نیز گرایش به کارآفرینی فضای متمایزی از سایر مفاهیم کارآفرینی مانند فرهنگ و جو کارآفرینی را به خود اختصاص می­دهد. بدین­ترتیب، کووین و لامپکین (2011)، اظهار داشتند که گرایش به کارآفرینی یک عمل یا رفتار خاص و منحصربه­فردی نیست بلکه عنصر اساسی فرایند کارآفرینی می­باشد (رودریگو-آلارکون[4] و همکاران، 2018).

 


[1] . Zhang

[2]. Nasution

[3]. McKelvie

[4] . Rodrigo-Alarcon