اختلالات خوردن از جمله بیماریهای روانی مزمن با شیوع مادامالعمر است. در بین زنان، حدود 2% از جمعیت جهان به بیاشتهایی عصبی مبتلا هستند و تقریباً 3% از افراد مبتلا از پرخوری عصبی رنج میبرند. بر اساس شواهد، افزایش شیوع بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی با افزایش خطر آسیبشناسی روانی، مشکلات پزشکی و مرگومیر زودرس مرتبط است. عواملی مانند عوامل بیولوژیکی و اجتماعی، ویژگیها و اختلالات شخصیتی، طرحوارههای شناختی و باورهای اصلی و متغیرهای پویایی خانواده وجود داشته است که میتواند از عوامل مستعد بیاشتهایی باشد (آلورتان و همکاران، 2018).
عصبی عوامل متعددی در بیاشتهایی عصبی دخیل هستند که از جمله آنها میتوان به تصویر بدنی و نوع ادراک فرد از بدن خود اشاره کرد. بسیاری از زنان و دختران از برخی مشکلات در تصویر بدن خود رنج میبرند. تصویر منفی از بدن میتواند باعث نارضایتی از بدن و احساس ناخوشایند و در نهایت وسواس ظاهری بخشی از بدن شود که منجر به اختلال در عملکرد میشود. تفسیر نادرست از تصویر بدن میتواند مشکلات جسمی و روانی را برای فرد ایجاد کند. نارضایتی از تصویر بدن نشانه خوبی از احتمال اختلال خوردن در دراز مدت است. نارضایتی از تصویر بدنی یکی از پیش نیازهای ضروری اختلالات خوردن است. افرادی که دارای تصاویر ذهنی منفی و تفسیرهای نادرست هستند، به احتمال زیاد به اختلال خوردن مبتلا میشوند. آنها بیشتر از احساساتی مانند افسردگی، تنهایی، اعتماد به نفس پایین و وسواس کاهش وزن رنج میبرند. نتایج مطالعات نشان داده است که سطح بالایی از آسیبپذیری در بین زنان مبتلا به نارضایتی از تصویر بدن وجود دارد. پریشانی روانی یکی از متغیرهای موثر بیاشتهایی است. پریشانی روانی شامل حالات ناخوشایند ذهن یعنی افسردگی، اضطراب و استرس است که همگی شامل علائم عاطفی و فیزیولوژیکی میباشد (کاسپی و همکاران، 2017). نتایج مطالعات نشان داده است که افراد مبتلا به پریشانی روانی بالاتر در شرایط استرسزا رفتارهای اجتنابی از خود نشان میدهند یا احساسات خود را ابراز نمیکنند و به رفتارهای اجتنابی خود در قالب تجربیات، افکار و خاطرات فیزیولوژیکی ادامه میدهند تا به سرعت پریشانی خود را کاهش دهند. در مطالعهای که توسط وینفیلد و همکاران (2009) انجام شد، مشاهده شد که پریشانی روانی به عنوان یک اختلال عاطفی ممکن است بر عملکرد اجتماعی و زندگی روزمره فرد تأثیر بگذارد. نظریه طرحواره درمانی اختلال خوردن بر نقش باورها و طرحوارههای اصلی در ایجاد و تداوم اختلالات خوردن تأکید دارد. باورهایی که از تجربیات اولیه یا بعدی در زندگی ایجاد میشوند ممکن است در جنبههای مختلف وجود داشته باشند. با این حال، باورهایی که به خود مرتبط هستند اغلب نقش تعیین کنندهای در آسیب شناسی روانی دارند (فیچر و کودفلیگ، 2016).